علامه طباطبایی درباره شرط یک تربیت خوب فرمودند:
«تربیتی دارای اثر صالح است که مربی آن،
دارای ایمان به آن چه که به متعلم می آموزد باشد.
علاوه بر این، عملش با علمش مطابقت کند
و اما کسی که اصلاً به گفته های خود ایمان ندارد و یا بر طبق آن عمل نمی کند،
امیدخیری از تربیتش [نسبت به دیگران] نباید داشت.»
«حکمت زلال»- ص ۱۷۷
🌀نقش وراثتی و تربیتی مادر بر فرزند!
🔻فرزندان، اگرچه ازنظر حقوقی، به پدر نسبت بیشتری دارند ولی واقعاً به مادران شبیهترند. «محمد حنفیه» و «حضرت عباس»، هر دو، فرزندان امیرالمؤمنین هستند، هر دو هم اتفاقاً «علمدار» هستند یکی در جمل و دیگری در کربلا، امیرالمؤمنین به فرزندش محمد حنیفه میفرماید: «محمد این پرچم را بگیر و پیش برو» محمد مکثی میکند و میگوید: «پدر! مگر نمیبینید از آسمان تیر میبارد!» حضرت میفرماید: «تو به مادرت رفتهای! أدرکک عرق من أمک»(شرح نهج البلاغه، ج1، ص243) این ترس از امیرالمومنین نیست....
🔻اما در کربلا، اباعبدالله الحسین (ع) علمداری دارد که دستانش جدا شد ولی دست از امام و عَلَمش نکشید، وقتی غنائم جنگی را نزد یزید آوردند، دیدند یزید به نقطه ایی چشم دوخته، از روى تعجب سه بار برخاست و نشست، گفتند: «چه شده یزید اینطور نگاه میکنی؟ یزید گفت:«ببینید حسین چه علمداری داشته؟ تمام عَلَم، پر از تیر است جز جایی که دست عباس آنجاست، معلوم میشود تا آخرین لحظه علمدار دست از علم نکشیده است؛ «انظروا الى هذا العلم فانه لم یسلم من الطعن والضرب الا مقبض الید التى تحمله»(سوگنامه آل محمد، محمدی اشتهاردی، ص 300)
🔻این تفاوت زمین تا آسمان، بین دو فرزند امیرالمؤمنین به خاطر مادری شجاع به نام «#ام_البنین» است. مادرها چه از حیث «وراثتی» چه از حیث «تربیتی» بهشدت در شکلدهی شخصیت فرزندانشان اثرگذارترند.
🔻«مادران» مانند نقاشها، «شاکله و شمایل شخصیتی» فرزندشان را با رفتارشان، صبر و بیصبریشان ترسیم میکنند. مادری که در رفتارش صبر ببارد، بچه را صبور بار میآورد.
🔻👌در خانهای که «پدر» توسط «رفتار مادر» «محترم» باشد و «مادر» توسط «رفتار و گفتار محبتآمیز پدر» «محبوب» باشد، فرزندان آمادگی پذیرش «ولایت» را بیشتر دارند. چراکه فرزندان مزه «محبت» و «اطاعت توأم بامحبت» را چشیدهاند که دو عنصر اصلی «ولایت مداری» است.
@moballeghanedin
rooozaneh.blog.ir منبع
کودک انسان مانند بچه سایر حیوانات نیست ،فقط شکم و بدن نیست تا برای تولید ، منتظر درآمد و خوراک و لباس باشیم
همین که بودجه بود قطار شان کنیم و هم اینکه تنگدستی پیش آمد شعار بدهیم اولادکمتر ، آسایش بیشتر
کودک گذشته از آنکه شکم و بدن دارد یعنی گذشته از احتیاجاتی راجع به خوراک ،پوشاک، مسکن، صاحب مغز و دارای فکر و روح است و باید به تربیت این دو قسمت هم پرداخت باید اینگونه مسائل را هم در نظر گرفت.
در صورتی که پدر و مادر هدف تربیتی داشته باشند برای سازندگی و تربیت کودک و بلوغ به آن هدف می توانند از عوامل
تقلید
رقابت
قهر
ترس
محبت و احسان
و تشویق و توجه و پاداش استفاده کنند...
ادامه دارد.
منبع کتاب تربیت کودک استاد صفایی حائری
هرگاه خلافی مرتکب میشدم، مادرم نمیگذاشت در خانه کار کنم!
خدا رحمت کند مادرم را..
یکی از راه های تربیت وی این بود که هرگاه از ما خلافی می دید، دیگر کار به ما نمی داد! یعنی ظرف شستن و دوخت و دوز و مانند آنها را از ما سلب می کرد و از این طریق کار را پیش ما ارزشمند می ساخت.
امروزه بسیاری از ما دقیقاً کار را بالعکس می کنیم؛یعنی وقتی بچه خلافی کرد او را به کار وامی دارند یا اگر اذیت کرد، کار او را دوبرابر می کنند. در نتیجه، چنین بچه ای کار را تنبیه تلقی می کند، در حالیکه ما بیکاری را به عنوان تنبیه تلقی می کردیم.
[ آیت الله حائری شیرازی]
خوف یا همان ترس
ترس دو نوع است غریزی وفطری
ترس غریزی که مانع نزدیک شدن کودک به خطر است
ترس فطری که مانع دور شدن از مرکز امنیت (والدین) است
در تعلیم و تربیت ما منشا ترس و منشا امنیت را تغییر کرده است
پدر و مادر منشاء امنیت هستند ولی الان به منشاء ترس تبدیل شده اند، با تنبیه و دعوا کردن ها وتهدیدها
وقتی کودک شما درپارک گُم می شود، از منشاء امنیت که والدین هستند دور می شود و می ترسد، شماهم نگران وآشفته می شوید، وقتی پیدایش کنید چکار میکنید؟
اگربغلش کنید منشاء امنیت هستید
اگراورا دعوا کردید که کجابودی ذلیل مرده؟
اینجا شما منشاء ترس می شوید، از اینجا آسیب شروع می شود.
منشا آرامش وامنیت باشید
من وقتی که به مادرم می گویم یک لیوان آب می خواهم و او در جواب می گوید :
کار دارم یا الان به تو آب دادم ،
یا وقتی که برمیگردم می گویم این را می خواهم و او در جواب می گوید :
صبر کن ، چقدر حرف میزنی ، بیست تا مهمان دارم ،
بچه در کودکی به تدریج به این نتیجه می رسد که دقیقا در مغز او کاشته می شود که من وقتی محتاج هستم و به چیزی نیاز دارم ، بد هستم و وقتی که محتاج هستم فرد مورد تنفر هستم .
نتیجه این می شود : مثل بسیاری از ما ، خجالت می کشیم جلوی مردم غذا بخوریم ، خجالت می کشیم جلو مردم بخوابیم و استراحت کنیم ، خجالت می کشیم برویم تو یک خانه ای و بگوییم که ما میخواهیم دستشویی برویم و حتی یک بازی ای درمی اوریم که مثل اینکه ما اصلا دستشویی نمی رویم و غذا هم نمیخوریم ، برای انکه پیامی در کودکی گرفته ایم که روزی که تو محتاجی تو بدی و فرد مورد تنفری هستی .
*نکته -مراقب رفتارمان با کودکمان باشیم.خصوصا هفت سال اول
امام سجاد علیه السلام: ... حَقُّ وَلَدِکَ ... أَنَّکَ مَسْؤُولٌ عَمّا وُلّیتَهُ مِنْ حُسْنِ الْأَدَبِ وَالدِّلالَةِ عَلى رَبِّهِ ... . وَ الْمَعُوَنَةِ عَلى طاعَتِهِ فیکَ وَ فى نَفْسِهِ ... .
امام سجاد علیه السلام: حق فرزند تو این است... در سرپرستى وى مسؤولیت دارى که ادب او را نیکو کنى و به سوى پروردگارش رهنمون سازى و در فرمانبردارى از او، نسبت به وظایف تو و خودش، یارى اش دهى.
مادر اشتغالش تربیت فرزندش است.
اسم وفعل وحرف از مشخصات دستور زبان است
اما
اسم ونام را سلاطین وپادشاهان گرفتند
فعل وعمل به مردم کوچه بازار رسید
و حرفش ماند برای ما
*نکته آنچه انسان را انسان می کند حرف است حرف است وحرف
پس گوش باش